حواس پنجگانه
بیناییام را در مدرسه
بویاییام را در خیابان
شنواییام را در اداره
چشاییام را در آشپزخانه جا می گذارم
باز نشسته می شوم
حس لامسه را بر می دارم
به اتاق خواب که می رسم
تخت،پیانو می شود!
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
خطابه ی نهنگ
با آب شش های ترانزسیتور
24 ساعته آروغ می زنند
مستطیل راه می روند
ایستاده می خوابند
در بسته بندی های شش تایی
شعرهای معدنی پخش می کنند
خسته که شدند می نشینند
پشت سر دریا،صفحه می گذارند
این ماهیان آکواریوم!
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
آ
از دهان باز
دندان پزشک،دندان را می بیند
کلّه پز، زبان را
شاعر حرف تازه را
امّا کسی نمی داند
صاحب این دهان باز
یخ زده است!
اکبر اکسیر/ملخ های حاصل خیز