سایه های گنجشککان
می گذرند چه به سرعت از بَرِ دیوار
دیوارِ گرم
-هوای دم کرده ی غروب-
تصویر سکوت و سکون است
و صبر
در پناه بنای محزون«ماندن»!
سایه ها قد می کشند و
دور می شوند
(چون یاد مرده ای)
دورتر و
دورتر.
و ماه پنجره ی کوچکی می شود
بر چهره ی محو زندانی
(نور فانوسی بر دستان و تیشه ی
کاونده ای در ظلمت)
پنجه می کشد
بر صورت محوش.
باد زوزه می کشد میان سبزهزار اطراف
و اسبی بی لگام
-تازان- دور می شود.
اصلاح شده در 93/7/8