پنجشنبه, ۱۶ آذر ۱۳۹۱، ۰۷:۳۸ ق.ظ
اعلانیه ای برای تولد(مانیفست کلاغی)
هان! منم من!
من کلاغ شهر پائیزم،
که ابراهیم را ماندْ خموشی را!
اگر نمرود،
اگر حتّی کمانْ چوبین ِاینْ کودک صفت ها
نمی خواهد مرا،
قار قار
من مولود پاییزم،
من تقدیر بی تغییر پاییزم!
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
-:دیدید توی سرمای پاییز، چطور صدای کلاغ سکوت رو می شکافه وجلو می ره؟ قائدتاً برای بعضی ها گوش خراشه، مثل نورِ اوّل، برای یه زندانی!
-: چه از خود راضی و جو گیر!
-: چه آدم از خود راضی ای!
-: آخه اسم اینم شد شعر؟!(خوب، انصافاً این یکی درست می گه!)
۹۱/۰۹/۱۶
غافل از آنکه خدا همان پایین ایستاده و نردبان را گرفته تا نیفتم..