جمعه, ۷ مهر ۱۳۹۱، ۰۵:۴۵ ب.ظ
دیوانه.........
و این منم
دیوانه ای از شرق
با فریادی از عمق دالان این خانه ی متروک
چه باک
چون می گذرد از این دالان
تا بی کران ابهام
که از دروازه ی خماری می گذرد
و در آخرین پیچ کوچه گم می شود
از میان این رهگذران سر در گریبان، گذشت.
از چه فرار می کند
از چه گوش می گیرند بر این فریاد آشنا؟
۹۱/۰۷/۰۷
من خیلی حس میکنم این شعر هارو درک میکنم
میشه یکم منو نصیحت کنید درس بخونم؟؟؟